Sunday, May 19, 2013

*DASHT GASHT-20


فرامرز سلیمانی : دشت گشت -٢٠
شب را ساچاک گستردند ٣٦
و چکدرمه ٣٧
و اوجاق چورک ٣٨
به شیر داغ و صبحانه 
رساندند 
خروس می خواند :
تلا خونه همه دنیا تلا خون ٣٩
تلا خونه تلا خونه تلا خون 
صوا خونه  روزا خونه شوا خون 
زمین خونه افق خونه هوا خون 
تلا خونه تلا خونه تلا خون 
خروسخونه خروسخونه خروسخون 
---
٣٦.ساچاک :سفره 
٣٧.چکدرمه : پلو گوشت 
٣٨.اوجاق چورک : نان تنوری ترکمنی  
٣٩.افرا - شوپه: تلا خون ,از دفتر نیمایی ها ی فرامرز سلیمانی 
افرا = فرامرز سلیمانی 
شوپه = نادر مجد  

*DASHT GASHT-19

فرامرز سلیمانی:دشت گشت - ١٩
شب آتش 
در چهره ی زنان الانگی بر سر می نشست ٣٥
و فضا 
پر از غبار خاکستری خواب بود 
آزادی حقیر سگان گله 
خواب مسافران خسته را 
می آشفت 
و ساس ها 
ساعت های دیواری مان بودند 
و دشت 
در زوزه ی سرد باد 
خفته بود 
شب بی ماه 
بر سر قبیله 
چادر می زد 
---
٣٥. آلانگی:رو سری 

*DASHT GASHT-18

فرامرز سلیمانی:دشت گشت -١٨
قامیش ها و نی های الا چیق ٣٣
با گیسوان دختران باشماق پوش٣٤
گره می خورد 
و دستان نازک شان 
شعر می بافت 
تا بر تن خیمه کند 
---
٣٣.قا میش:نی 
٣٤. باشماق دهان پوش 

*DASHT GASHT-17

فرامرز سلیمانی:دشت گشت -١٧
بر خیز و 
با قوزه های پنبه طلوع کن 
در خوشه های گندم و جو 
با سرود کشت و کار
 بر خیز 
دشت در چاهاب سازمان 
دم می زد 
و آب ها 
در شن ها 
و آفتاب 
شناور بود 
در بی دریغی اصراف 
و سلمان هراتی می خواند ٣٢
دیگران را بگذار 
دل به آفتاب بسپار 
نگاه کن چگونه هر بامداد 
صبور و سربلند 
از شاخه های خاکستری صبح بالا می آید 
دیگران را بگذار 
---
٣٢:سلمان هراتی 


*DASHT GASHT-16

فرامرز سلیمانی :دشت گشت-١٦
از راه های طعنه گذشتیم٢٨
در قرنجیک بودیم٢٩
اوی حاجی مشهد٣٠
با چهار ستاره 
و سبدی از بادام چشمان شان 
پیر تر , پیر , میانسال , جوان 
با بیرم و دردی 
و پسران و دختران شان 
پیروزی تنظیم خانواده 
در قبیله ی صحرا 
وقتی پدربزرگ 
خمیده از دنیا رفت 
حاجی مشهد 
در اوچمک خاطره هایش ٣١
پیر تر شد 
غبار و دود و مه بود 
و چا ها ب سازمان 
در اقلیم گندم و جو 
و کارگران افغانی و 
زابلی و ترک و 
فارس 
با سرود کشت و کار 
!برخیز 
با اشتران سرخ و 
اسبان نجیب 
!بر خیز 
با پیرهن دریده  
و سینه ات 
با نشان بهار 
و انتظار بهار 
---
٢٨ و ٢٩ . طعنه و قرنجیک :از آبادی های ترکمن نشین 
٣٠.اوی:خانه ترکمنی 
٣١.اوچمک : پوستین 


*DASHT GASHT-15

فرامرز سلیمانی: دشت گشت -١٥
مالیخولیای مال 
بازار مالیخولیا 
ماده گاو 
گوساله ی یک ماهه اش را خاموش صدا می زد 
و محمد زهری گفت ٢٧
شب گفت 
خموشم 
روز آمد و 
خاموشی او در هم ریخت 
دل گفت 
خموشم 
عشق آمد و خاموشی او در هم ریخت 
---
اسبی تیز تک 
بر پیشانی چابک سوار 
بوسه می نهاد 
تفنگی سر پر 
پیچیده در نمد 
به سفر می رفت 
شکر فروش سرخ موسکووادو ٢٨
یار مگس ها بود 
بازار آق قلا 
از رنگ های تازه 
پر شد 
---
٢٧.محمد زهری:شبنامه 
٢٨. موسکووادو : شکر سرخ مازندران Moscovado 



*DASHT GASHT-14

فرامرز سلیمانی:دشت گشت-١٤
در پنجشنبه بازار آق قلا 
قبیله ی گمنام 
خیمه ی آیندگان را می فروخت 
و انگشتان نازک دخترانش را 
و علی جهانگیری می گوید ٢٦
کمی بکش مرا به هر سو 
به دشت  به اسب  به تاختن 
در روسری زنی تر کمن 
به پنجره ی صحرا 
---
٢٦.علی جهانگیری ...

*DASHT GASHT-13

فرامرز سلیمانی: دشت گشت-١٣
گرگان که گلستان شد 
البرز و خزر هنوز با او می نشست 
و دیوار سرخ ساسانی 
باغ را پاس می نهاد 
غبار باد پا می دود 
و می پراکند غبار 
به عشق 
پرده را پس می زند و 
با عاشق می سوزد 
و عشق آغاز جهان بود و دریا 
و باد 
رابطه ی خاموشی 
تیمار می کند سرخ صحرا را 
و دشت سپید سرخ 
می چمد 

*DASHT GASHT-12

فرامرز سلیمانی : دشت گشت - ١٢
قزل الان 
دیوار سرخ گرگان 
پل می زند بر دومین دیوار تاریخی جهان 
در فراموشی و نسیان 
سد انوشیروان 
سد اسکندران 
سد پیروزان 
سد مار سرخان 
از پیشکمر تا گمیشان 
رود گرگان را در بر می گیرد قزل الان 
باغ گلستان می خرامد 
تا خاک پای شاه 
٢٥---برف می آید و خبری از زمزمه ی 
گنجشک ها نیست 
کلاغ ها بال گشوده اند 
بر فراز کاج بلند کاخ 
تابستانی شاه 
---
---٢٥. شهرام گراوندی 


*DASHT GASHT-11

در ساحل قره سو 
دیوارهای پل که فرو ریخت 
خارا سنگ بر شانه های شاعر نشست 
یاد سونگ داغی 
گا هواره ی شاعر 
تازه شد 
---
زاد بوم محبوبم سونگ داغی 
کمر گاهت سیمین است 
دشمن اگر به تو بتازد 
با یموت و گوگلان رویاروست 
تپه های سرخت دلها را می گشاید 
از تو کوره راه ها می رود 
از چشمه های سردت رمه ها می نوشند 
بر تو علف های تازه می روید 
در دره های تو ایل جای دارد 
و کار وان ها از تو می گذرد ٢٤
---
ما از کنار راه و رود گذشتیم و 
با همراه 
تازه شدیم 
---
٢٤,مختوم قلی , ترجمه ی آزاد 

*DASHT GASHT-10

فرامرز سلیمانی:دشت گشت-١٠
پل پیر بود 
با خاطرات ساسانی 
و مختوم قلی 
شاعر بی آب و زمین 
بر ساحل گرگان رود 
دفتر شعرش را 
برای پل آق قلا 
گشوده بود 
و 
ویران بود 
از پل مگذر 
با آب روانه ی سفر شو 
از پل مگذر ٢٣
---
چشمان گرگی چوپان 
و بوسه  بر لبان وحشی نمور 
و رویای پنجشنبه بازار 
---
٢٣.مختوم قلی , به ترجمه ی آزاد این قلم 

*DASHT GASHT-9

فرامرز سلیمانی:دشت گشت - ٩
وقتی خدایگان 
به آنان پشت می کرد 
امیران بی نشان 
بخت خود را 
تنها در پنبه زاران می آزمودند 
یا سینه شان را 
به گلوله ی سرخی 
مزین می فرمودند 

*DASHT GASHT-8

آق قلا ٢٢
دژ سپید امیران آریا مهر 
با دراز جامه ی زیتونی شان 
با سایه یی از ستاره و تاج 
بر شانه های نحیف شان 
---
٢٢. آق قلا : از شهرهای ترکمن نشین .پیش از این پهلوی دژ هم خوانده شده بود 

*DASHT GASHT-7

و مختوم قلی باز می خواند 
میهمانان چشمان من 
درختانند 
که در بند خزانند 
---
زمین تشنه 
بر پیله و سبزش می نشست 
و کلام شاعر پیر 
رنگی دیگر می گرفت 
ان سان که پرویز کریمی می گفت 
شب سیاه تمام قبیله را پوشا ند 
نظامنامه ی عشق از فصل پوک رسایل پر شد 
قبیله منگ بخور طلسم و بوی عزایم بود ١٩
---
و بندر ترکمن 
متروک و پیر و دود زده و تنها 
در بن بست راه 
دور از خاک و خون و خزر 
با کوچه های خاکی 
در سوت قطار های باستانی 
تا گونه های سرخ قزاق محله می رفت 
با کافه ی عارفانه ی خیام 
بازیگر یک اتفاق ساده ی سهراب ٢٠
و آجر شکسته ی دیوار 
با های و هوی بچه های ابوبکر 
در خانه های بی حصار 
و محمود معتقدی می گوید 
این قایق شکسته 
به گل نشسته است 
دستی دوباره بر پا کن 
چون قابی سبز و 
خیابانی سرخ و 
سپید 
موجی برابرت ٢١
---
١٩.پرویز کریمی: طبل بشارت 
٢٠. یک اتفاق ساده : فیلمی از سهراب شهید ثالث که در بدر ترکمن = بندر شاه سابق ساخته شد 
٢١. محمود معتقدی 

*DASHT GASHT-6


و مختوم قلی می خواند 
میهمانان چشمان من 
واژگانند 
که می رقصند 
و 
می گریزند 

*DASHT GASHT-5

Mkhtum Quli Fragiمختوم قلی فرا قی 
Turkmen: Magtymgoly Pyragy
فرامرز سلیمانی :دشت گشت -٥
برزیگران 
و چوپانان 
با ماهیان خزر 
راز دوستی می گفتند 
و مختوم قلی ١٨
شاعر تنهای ترکمن 
برای گوسپندانش 
: آواز می خواند 
میهمانان چشمان من 
شرابخواره گا نند 
که بی خدانگهدار می روند
و هرگز باز نمی گردند  
---
١٨. مختوم قلی فرا قی :شاعر ترکمن 
به ترجمه آزاد این قلم 
محتوم قلی به سال ١٧٣٣ در حاجی گوشان گنبد کاووس زاده شد 
و در ١٧٩٧ در گذشت 
مزار او در آق تقه قدیم گلستان , دشت ترکمن واقع است 

*DASHT GASHT-4

فرامرز سلیمانی : دشت گشت - ٤
در دشت ترکمن 
از خواجه نفس گذشتیم١٤  
تا تپه های نقره یی و 
کوچه های گمیشان ١٥ 
و علی ساروی گفت١٦
در دره ها منم 
با برخورد باد ها 
و بخت خویش 
میان سینه ها 
---
شیروانی های متروک 
زیر باران 
جوان بود 
 و گام صدای استبداد کوچک شاهی 
طنین شکست سالیان داشت 
که روزی سوار بارکازش کردند و 
تا همسایه ی سرخ شمالی 
به تبعیدش بردند 
و ابو القاسم مومنی گفت ١٧
مثل آب
 در سرازیری آبشار  
که 
دنبال حمل فاصله است 
---
١٤. +٥ ١خواجه نفس و گمیشان : از آبادی ها و شهر های ترکمن نشین ,گمیشان = سیمین تپه 
١٦.علی ساروی :...
١٧ . ابو القاسم مومنی :...


*DASHT GASHT -3

فرامرز سلیمانی :دشت گشت -٣
پشت قزل الان١١
قهرمانان خوارزم
دیوار سرخ ساسانی را بر افراشتند
تا که کسی بر حرم ها شان حمله نیاورد
و مردگان
بر خاکشان
پاییدند
و نیما می گوید
زردها بیخود قرمز نشده اند
قرمزی رنگ نیانداخته است
بیخودی بر دیوار
صبح پیدا شده از آن طرف کوه ازا کو اما
وازنا پیدا نیست
گرته ی روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه ی پنجره بگرفته قرار ١٢
.---
در پرتو پگاه
مردان ترکمن ایستادند
و با بهار
بدرود گفتند
و با خزان
در خیزاب خزر
جنگیدند
پس هادی سیف حسینی گفت
از دل تاریخ گرگان
فرش پر تصویر عشق و عقده
از درون گنجه های آشنایان ١٣
---
١١.قزل الان:دیوار آجری ساسانی در دشت ترکمن
١٢.نیما یوشیج:برف
١٣.هادی سیف حسینی : داستان دیگری 

*DASHT GASHT - 2

٢
اینجا
اشتران ترکمن
در سفری دور و دراز
اسبان نجیبی  شده اند
که با نظم  شاهی
از
 گوشه های ابه و تا م
به پناه آمده اند
تا رم ها و نمد ها را بیاورید
با مرغزار و آفتاب
با سبز و روشنا و آب و آبشار
با اسبا نمان از سیر دریا و آمو دریا می رویم
تا کنار موج و مروارید خزر
خانه کنیم
از آمو دریا
تا دریای خزر
از گنبد زایش
ابر ها بر بام رویا
 صحرای سرخ
صحرای سبز شد
قزاق ها کجایند ؟
قرقیز ها کجایند ؟
و ازبک ها کجایند ؟
وقتی خزر پس نشست
در لایه های رسوبی
ایک ها و قرنیق ها ی ترکمن روییدند
اسبان پریشان
در  دشت سر کشیدند
و با خشم خفته ی شاهان
تا ابه ها چمیدند
اینک  ا تا اغوزخان نیای ترکمن فرمان می راند
---
٥. ابه و تام : روستای ترکمنی ,
ابه : آلاچیق ترکمنی و خانه موقت
تام: خانه دائمی ترکمنی
٦. تارم : داربست آلاچیق
٧. آمو دریا و سیر دریا : رودهای  آسیای  مرکزی در فرا رودان یا ماورا النهر .دریا = رود در فارسی دری .همان جیحون و سیحون است .امو  دریا به خاطر نزدیکی به ا مل به این نام خوانده شده است . این  امل با ا مل مازندران متفاوت است و اکنون چار جویی خوانده می شود .آمو دریا در زمان ابن حوقل که هزار سال پیش بود به دریاچه آران یا بحیره خوارزم می ریخته و در زمان هجوم مغول به دریای خزر وارد می شود بعد مسیر آن با وسایل سنتی و  با وسایل مکانیکی عوض شده و اکنون به دریای آرال می ریزد که در جمهوری ترکمنستان واقع است
بنگرید: لطف اله مفخم پایان :دریای خزر ,صفحات ١٢٠ و ١٢١ ,ترجمه جعفر خمامی زاده ,انتشارت هدایت ,رشت
٨. ایک:مرد اصیل ترکمن
٩. قرنیق: زن اصیل ترکمن
١٠. ا تا آغوز خان : نیای ترکمن


*DASHT GASHT-1

فرامرز سلیمانی ,اق قلا , دشت ترکمن ,١٣٦٢
١
کنار موج و مروارید خزر 
در صدف ناگشوده ی البرز
 و مرجانیان  سبز جنگل 
غلتی میان رودی  
با تپوری و گرگانی و تنکابنی 
با ترکمن 
گشتی میان دشت 
از زخم قلب امان جان را شاملو می خواند 
از زخم قلب امان جان 
افسوس 
موها نگاه ها 
به عبث
عطر لغات شآعر را تاریک می کند 
.
پس 
با مهدی مصلحی 
"آواز قرنفل قربانی م را می خوانم 
.
در انتهای جهان از کوه ها جدا شدیم 
و در مراوه تپه 
فرود آمدیم 
آن سو تر از جهان 
*
١-تپوری :تبری,طبری ,مازندرانی 
٢-احمد شاملو: از زخم قلب امن جان 
٣- محمد مهدی مصلحی : بازخوانی صلح 
-٤.مراوه تپه: از آبادی های ترکمن نشین کنار رود اترک